و ...
پنجشنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۳، ۱۲:۴۴ ق.ظ
در میان دست هایت آنچنان شکفته ام که فراموش کرده ام زمستانی در پیش است ..
در میان چشم هایت آنچنان سبز شده ام که فراموش کرده ام پاییز در راه است..
هراسی نیست،حتی اگر نباشی که با منی تا همیشه..از میان غم هایم بزرگترین لبخند دنیا را می سپارم هدیه به لبهایت..
آه ای پرنده ی زیبای بهشتی ام تنها گاهی در آسمانم پرواز کن تا رسم پرواز فراموشم نشود
و
زمانی که حجم دلتنگی هایم در پهنای آسمان نگنجید به خوابم بیا و داستانی بخوان و آهسته برو بی وداع تا بهانه ای برای گریه نباشد..ا
ین روزها در سکوتم تنها یک فریاد باقی است:
کاش می دانستی تو را چگونه دوست میدارم نازنینم
- ۹۳/۰۶/۲۷